پست جاده ای
۱.هر جوری هم که حساب کنین خیلی مسافته.![]()
یعنی با احتساب خرده فرمایشات ما ، یه مسیر ۱۱ ساعته اس که هر کی
دیگه هم جای ما باشه حوصله اش سر میره.![]()
یعنی ما ایندفعه که از محلات به قصد شمال حرکت کردیم ، هنوز توی ماشین
جاگیر نشده بودیم که پرسیدیم :
"پس کی میرسیم؟"![]()
و این سئوالی بود که بارها و بارها پرسیده شد و بارها پاسخ داده شد که :
"می رسیم."![]()
گذشت و گذشت تا ساعت ۵/۲ که شد ، بابایی واسه اینکه از شر این سئوال
خلاص بشه ، برگشت و گفت :
"هر وقت ماه رو توی آسمون دیدین ، دیگه ما میرسیم."
و مطمئنیم که اصلا یک در میلیارد هم فکرشو نمیکرد که ساعت ۳ بعد از ظهر
۱۳خردادماه ، ماه هوس کنه بیاد هواخوری و توسط مانیا ، وسط آسمون کشف
بشه.![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
۲.رسیدیم به عوارضی قم -تهران و توی صف پرداخت عوارض بودیم و بابایی
گفته بود که الان آقاهه می خواد از ما پول بگیره.
اما چشمتون روز بد نبینه که یهو آقاهه از دکه اش اومد بیرون و اشاره کرد به
ماشین ها که بیاید رد شید بدون دادن عوارض.![]()
و گریه ما بود که از این بی عدالتی بالا رفت و صدای ما بود که توی هق هق
گریه توی ماشین بلند که :
" چرا از ما پول نگرفت."![]()
و احتمالا تنها چیزی که اون موقع توی ذهن بابایی بود این بود که :
" این هم از دختر داشتن ما"![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
۳.و در ادامه همون سفر ، اعتراض های پیاپی ما بود به بابایی که :
" چرا از همه ماشین ها جلو نمی زنیم؟"![]()
و گلایه ها از این که :
" چرا اون ماشینه از ما جلو زد؟"![]()
و طبعا اگه ما پشت رل بودیم ، دیگه تصورش با شما.![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
۴.باز هم توی همون سفر بود که بر سر جای خواب تعبیه شده در عقب
ماشین و با توجه به ابعاد غول آسای ما، یا بر اساس این فلسفه که دو
پادشاه در یک اقلیم نگنجند ، مانیا خانوم شروع کرد به یادآوری اون چه
خوبی در حق من کرده تا حالا ، اون هم با حالت ذکر مصیبت.![]()
مواردی چون :
منو بگو که گردن بندمو بهت دادم.
تقصیر منه که اجازه دادم با عروسکم بازی کنی.
یادته اون روز که افتادی من اومدم بهت کمک کردم.
اصلا دیگه نمی خوام باهات آبجی باشم.
و ... .
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
۵. و یک مورد جاده ای دیگه هم این که :
پایین دادن شیشه های ماشین چقدر حال میده ، مخصوصا اگه بزرگترا
زود متوجه نشن و یه جوری جادوش نکنن که دیگه پایین نیاد.![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
۶.و با توجه به اینکه احتمال میدیم از جاده خسته شده باشین ، چند تا عکس
گل منگولی واستون میذاریم تا از هوای جاده بیرون بیاین.![]()
"8/1/54" ، "28/1/58" و "16/11/83" ، روزهای خوب تقویم زندگیمون بودند.